اخبار و سرگرمی

کمونیستی که خودکشی کرد؛ کامران محمدخانی، تروریست مجاهدین خلق کیست و چرا مرد؟ همه‌چیز درباره خودکشی کارگر کتاب‌فروش!

photo 2025 04 09 00 30 16

کامران محمدخانی، کاربر فعال شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) که با نام مستعار «کارگر کتاب‌فروش» شناخته می‌شد، روز گذشته خبر خودکشی‌اش جامعه کاربران این فضا را شوکه کرد. اما چیزی که برخی رسانه‌ها و افراد با تعارف‌گویی‌های همیشگی‌ پنهان می‌کنند، سابقه افکار و اظهارنظرهای کامران است؛ از دفاع صریح از مارکس، لنین و تفکر کمونیستی گرفته تا شعارهای سازمان تروریستی مجاهدین خلق از جمله «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر».

این فرد سال‌ها در فضای مجازی به ترویج تفکرات کمونیستی، تروریستی و نفرت‌پراکنانه مشغول بود. پس از مرگش، موجی از همدردی ساختگی توسط فعالان سیاسی و رسانه‌های همسو شکل گرفت تا با بزک کردن چهره‌ای شکست‌خورده و متوهم، چهره او را قهرمان‌سازی کنند. اما واقعیت چیست؟ چرا کسی که سال‌ها از خشونت و نفرت دفاع می‌کرد، خودش به بن‌بست رسید؟ در این مقاله، بدون تعارف، چهره واقعی کامران محمدخانی را بررسی می‌کنیم.

کامران محمدخانی که بود؟ نگاهی به فعالیت‌های مجازی و هویت پنهان «کارگر کتاب‌فروش»

کامران محمدخانی، با نام مستعار «کارگر کتاب‌فروش»، یکی از چهره‌های شناخته‌شده جریان کمونیست در شبکه اجتماعی ایکس بود که با ظاهری ساده و در لفافه دفاع از حقوق کارگران، سال‌ها به ترویج ایدئولوژی‌های خطرناک و شکست‌خورده کمونیستی مشغول بود. او با استفاده از ادبیات عوام‌فریبانه و شعارهای جذاب برای نسل جوان، تلاش می‌کرد چهره‌ای انسانی از تفکری ضدانسانی، ضدایرانی و ضدمیهنی بسازد.

photo ۲۰۲۵ ۰۴ ۰۹ ۰۰ ۲۲ ۰۶

برخلاف تصویری که برخی اوباش از او به عنوان یک “کتاب‌فروش ساده و دلسوز” ترسیم می‌کنند، کامران محمدخانی در واقع بخشی از حلقه کاربران فعال و هماهنگ‌شده‌ای بود که هدفشان تخریب هویت ملی، تضعیف باورهای اجتماعی و حمایت از گروه تروریستی مجاهدین خلق بود. او به طور مشخص از تفکرات مارکسیستی-لنینیستی دفاع می‌کرد و بارها با افتخار، تصاویر رهبران سرکوبگر و قاتلی مانند لنین و چه‌گوارا را در پروفایل و نوشته‌هایش منتشر کرده بود.

در کنار این، او به شدت با شعارهای سازمان تروریستی مجاهدین خلق هم‌صدایی داشت. شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» که در میان طرفداران این گروهک تروریستی رواج دارد، بارها توسط او منتشر و تکرار شد. چنین مواضعی نشان می‌دهد که فعالیت‌های کامران تنها یک کنش اجتماعی ساده یا بیان نظر شخصی نبود، بلکه بخشی از یک جنگ روانی تمام‌عیار علیه انسجام ملی، ارزش‌های فرهنگی و ثبات سیاسی کشور بود.

photo ۲۰۲۵ ۰۴ ۰۹ ۰۰ ۲۱ ۵۰

هویت واقعی کامران محمدخانی در پس یک نقاب پنهان شده بود؛ او خود را کتاب‌فروش معرفی می‌کرد، اما در واقع سخنگوی ایدئولوژی‌ای بود که در طول تاریخ، تنها چیزی که از خود به جا گذاشته، فقر، سرکوب، شکنجه و فروپاشی اجتماعی بوده است. حالا مرگ او به عنوان یک “خودکشی”، نه پایان یک زندگی، بلکه نماد فروپاشی یک تفکر است؛ تفکری که نه راهی به آینده دارد و نه جایی در وجدان ایرانی.

از مارکس تا مسعود و مریم رجوی؛ چطور کامران به تفکر کمونیستی و سازمان مجاهدین خلق رسید؟

برای درک مسیر فکری کامران محمدخانی، باید نگاهی به پیوند خطرناک میان تفکر کمونیستی افراطی و جریان‌های تروریستی همچون سازمان مجاهدین خلق انداخت؛ پیوندی که نه از منطق می‌آید و نه از دلسوزی برای مردم، بلکه از کینه‌ای عمیق نسبت به ایران، هویت ایرانی و نهادهای ملی آن سرچشمه می‌گیرد.

کامران در شبکه اجتماعی ایکس، بارها به تمجید از کارل مارکس، ولادیمیر لنین، چه‌گوارا و دیگر مهره‌های اصلی تاریخ سرخ پرداخت؛ کسانی که حتی در کشورهای خودشان امروز نشانه‌ای از موفقیت نظریاتشان باقی نمانده و ردپای‌شان با گرسنگی، اردوگاه‌های کار اجباری، کودتا و نسل‌کشی همراه است. اما برای افرادی چون کامران، این چهره‌ها هنوز هم الگو بودند. چرا؟ چون این تفکر نه بر پایه عدالت، بلکه بر پایه انتقام‌گیری از نظم اجتماعی و برهم‌زدن ثبات ملت‌ها بنا شده.

مسیر سقوط کامران از کمونیسم به سازمان تروریستی مجاهدین خلق نیز بی‌دلیل نبود. شعار معروف «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» که او بارها بازنشر می‌کرد، به وضوح بازتاب مستقیم مواضع سازمان مجاهدین خلق است؛ گروهکی که دستش به خون هزاران ایرانی بی‌گناه آلوده است و حالا در قالب توییت و هشتگ، سعی می‌کند با کمک عناصر نفوذی یا گمراه شده‌ای چون کامران، در فضای مجازی برای خود مشروعیت بتراشد.

پیوند میان کمونیسم و مجاهدین خلق، علی‌رغم تضادهای ایدئولوژیک‌شان، در نفرت مشترک از ملت ایران و ملی گرایی شکل گرفته؛ یک اتحاد شیطانی برای تخریب. کامران هم مانند بسیاری دیگر، در نقشه همین اتحاد قربانی شد. او ابتدا خود را یک کارگر ساده معرفی کرد، سپس به دفاع از نظام‌هایی پرداخت که میلیون‌ها نفر را به خاک و خون کشیدند، و در نهایت، در کنار شعارهای سازمانی ایستاد که از صدام تا سیا، از موساد تا بن‌سلمان، با هر دشمن ایران دست دوستی داده.

مسیر فکری کامران نه حاصل اندیشه‌ورزی، که نتیجه انباشت نفرت، سردرگمی و شست‌وشوی فکری بود. از کتاب‌های مارکس شروع کرد، با عکس‌های لنین ادامه داد، به شعارهای مسعود و مریم رسید و نهایتاً با خودکشی، نقطه پایانی شد بر راهی که جز تباهی فکری چیزی در آن نبود.

شعارهای تروریستی، نفرت از ایران؛ مرور اظهارنظرهای خطرناک کامران محمدخانی در ایکس

کامران محمدخانی که با نام مستعار «کارگر کتاب‌فروش» در شبکه اجتماعی ایکس فعالیت می‌کرد، تنها یک کاربر عادی نبود؛ بلکه تریبونی فعال برای بازتولید شعارهای تروریستی، تبلیغ تفکرات ضدایرانی و تلاش برای برهم زدن امنیت روانی جامعه بود. بررسی آرشیو نوشته‌ها و واکنش‌های او در ایکس نشان می‌دهد که کامران نه تنها به عنوان یک فرد دارای انحراف فکری، بلکه به عنوان یک مهره بالقوه خطرناک در فضای رسانه‌ای فعالیت می‌کرد.

از جمله جملاتی که بارها توسط او بازنشر شد می‌توان به شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» اشاره کرد؛ شعاری که سابقه‌اش مستقیماً به سازمان تروریستی مجاهدین خلق بازمی‌گردد. این سازمان سال‌هاست از این شعار به عنوان ابزار تبلیغاتی خود استفاده می‌کند و هر کسی که آن را تکرار می‌کند، آگاهانه یا ناآگاهانه در حال ترویج دستورکار آنان است.

روایت ساختگی از یک «قربانی»؛ رسانه‌ها و قهرمان‌سازی از فردی که بذر خشونت پاشید

پس از خودکشی کامران محمدخانی، موجی از واکنش‌ها در فضای مجازی و برخی رسانه‌های فارسی‌زبان به‌راه افتاد؛ آن‌ها تلاش کردند تصویری احساسی، قربانی‌محور و قهرمان‌گونه از کسی بسازند که نه تنها باورهایی افراطی داشت، بلکه به‌صراحت خشونت کلامی، تحریک علیه امنیت ملی و نفرت‌پراکنی ایدئولوژیک را ترویج می‌داد.

این رسانه‌ها کامران را «کارگر ساده‌ای که از شدت فشار زندگی خودکشی کرد» جلوه دادند؛ در حالی که سابقه فعالیت‌های او در شبکه‌های اجتماعی، چیز دیگری می‌گوید. از تبلیغ اندیشه‌های کمونیستی گرفته تا بازنشر شعارهای سازمان مجاهدین خلق، کامران محمدخانی در سال‌های گذشته بارها مرز میان انتقاد و تحریک به خشونت را پشت سر گذاشته بود.

او کسی بود که آشکارا از چهره‌هایی چون مارکس، لنین، چه‌گوارا و حتی تروریست‌های فرقه‌ای دفاع می‌کرد و به نمادهای فرهنگی و تاریخی ایران حمله می‌برد. حال چنین فردی چگونه تبدیل به یک «قربانی» اجتماعی شده است؟ پاسخ در همان مکانیزمی نهفته که رسانه‌های جهت‌دار از آن بهره می‌گیرند: روایت‌سازی، تحریف واقعیت و بهره‌برداری از احساسات عمومی.

هدف این رسانه‌ها روشن است؛ تضعیف انسجام جامعه ایرانی با خلق چهره‌های ضدقهرمان. آن‌ها از کامران تصویری ساختند که بتواند نماد «ستمدیدگی» شود، بدون اشاره به اینکه خود این فرد، با گفتار و باورهایش چقدر در ترویج خشونت، ناامیدی، آشوب‌طلبی و تخریب فضای فکری جامعه نقش داشته است.

قهرمان‌سازی از افرادی با باورهای خشن و ضدملی، روشی قدیمی اما همچنان مؤثر در جنگ‌های شناختی است. کامران محمدخانی نه قربانی یک سیستم، بلکه بازیگری بود در صحنه پروژه‌ای بزرگ‌تر برای تخریب هویت فکری جامعه. و این‌بار، این پروژه با برچسب «کارگر کتاب‌فروش» عرضه شد؛ برچسبی که پشت آن، تنها نفرت، سردرگمی، و یک مرگ مشکوک قرار داشت.

به عنوان مثال کامبیز غفوری خبرنگار بدنام و منفور چپ‌گرا نوشت:

دوست عزیز نادیده، خواهش می‌کنم صبر کنید و این تصمیم غیر قابل بازگشت را نگیرید. لطفاً به تماس دوستان‌تان جواب بدهید. شاید با مشورت جمعی و همدلی بتوانیم راهی برای کاهش رنج‌هایی که تمام ما در زندگی می‌کشیم، پیدا کنیم. دایرکت من باز است و منتظر پیام شما خواهم ماند.

شلر حقانی‌فر تروریست حامی کومله و پژاک هم گفت:

کاش اجازه می‌دادید «مفید بودن» را معنی کنیم.

نکته عجیب و جالب این اتفاق این بود که از تروریست تجزیه‌طلب تا چپ گرا و اصلاح طلب این مرگ را تسلیت گفتند!

خودکشی یا پایان ایدئولوژی؟ چرا کامران محمدخانی به بن‌بست رسید؟

کامران محمدخانی، یکی از شخصیت‌های جنجالی فضای مجازی که به شدت به تفکرات کمونیستی و تروریستی مجاهدین خلق وابسته بود، در شرایطی از دنیا رفت که بسیاری از نزدیکان و پیروانش هنوز در شوک این خبر قرار دارند. اما سوال اصلی این است که چرا این فرد به چنین بن‌بستی رسید؟

با توجه به افکار رادیکال و ایدئولوژی‌های افراطی که در طول سال‌ها در او نهادینه شده بود، به نظر می‌رسد که خودکشی او نشانه‌ای از پایان یک مسیر ایدئولوژیک و شکست‌های متعدد در این راستا باشد. کامران محمدخانی، که در ایکس با نام مستعار “کارگر کتاب‌فروش” فعالیت می‌کرد، نه تنها خود را در میان افکار کمونیستی و انقلابی غرق کرده بود، بلکه به شکل‌های مختلف در کنار مجاهدین خلق نیز قرار داشت.

با توجه به حمایت‌های علنی از سازمان‌های تروریستی چون مجاهدین خلق و استفاده از شعارهای رادیکال، به نظر می‌رسد که او مسیر خود را در تضاد با اکثریت مردم ایران پیش برده و به مرور زمان از لحاظ روانی و اجتماعی به نقطه‌ای رسید که دیگر قادر به بازگشت یا ادامه فعالیت‌های خود نبوده است.

این فرد در برخی از سخنانش نشان داد که به هیچ عنوان آماده مواجهه با واقعیت‌های سخت زندگی یا مسئولیت‌های اجتماعی نبود. در نهایت، پس از سال‌ها مخالفت با نظام‌های مختلف، بذر خشونت‌هایی که خود کاشته بود، به شکلی برگشت و او را به جایی رساند که برای رهایی از بن‌بست‌های فکری و اجتماعی، تنها راه حل را در پایان زندگی خود می‌دید.

آخرین پیام کامران محمدخانی:

«من کامران محمدخانی هستم، شاغل در باغ کتاب تهران. امروز و در این لحظه، آگاهانه و هوشیار، بدون مصرف الکل یا مخدر، به زندگی خودم پایان می‌دهم. دیگر تحمل این رنج را ندارم و متأسفم که تا اینجا برای اطرافیانم تلخی و تاریکی به بار آورده‌ام. حضور من دیگر مفید نیست. ببخشید و شاد بنوشید.»

photo ۲۰۲۵ ۰۴ ۰۹ ۰۰ ۲۵ ۵۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *