دکتر احمد آقائی میبدی، پزشک قهرمانی که حاضر به درمان کمونیستها نشد؛ داستان عدم درمان حسین یزدی بهدلیل عقاید سیاسی
دکتر احمد آقائی میبدی، پزشک قهرمانی که حاضر به درمان کمونیستها نشد؛ داستان عدم درمان حسین یزدی بهدلیل عقاید سیاسی، بهسرعت در فضای مجازی به یکی از اخبار پربحث تبدیل شد. در روز ۱۳ مرداد، وقتی حسین یزدی با سابقهای جنجالی از فحاشی و ترویج تفکرات چپ وارد مطب یک پزشک متخصص شد، تصور نمیکرد که با واکنشی آنچنان قاطع روبرو شود که حتی نتواند آزمایشات ابتداییاش را انجام دهد. اما دکتر احمد آقائی میبدی، بدون آنکه لحظهای تردید کند، او را از مطب اخراج کرد؛ نه بهخاطر ظاهر یا بیماری، بلکه بهدلیل ذات فکریای که سالهاست برای ایرانیان نفرتانگیز شده: کمونیسم.
در این مقاله، با بررسی واکنش مردم، رفتار پزشک، جایگاه اجتماعی چپگرایان و متن اظهارات خود حسین یزدی، پروندهای کامل از این اتفاق را پیش روی مخاطب قرار میدهیم.
فهرست مطالبی که در این مقاله مشاهده میکنید:
چه کسی است حسین یزدی؟ مروری کوتاه بر سابقهی یک فعال کمونیست فحاش
حسین یزدی نامی نسبتاً آشنا در میان کاربران شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) است؛ شخصی که خود را «سوسیال دموکرات» معرفی میکند اما در عین حال، عقاید و نوشتههایش در طول سالهای گذشته چیزی جز تکرار شعارهای فرسودهی کمونیستی نبوده. در نگاه عمومی، تفاوت چندانی میان «کمونیست» و «سوسیالدموکرات» وجود ندارد، چرا که هر دو زیرمجموعهای از طیف چپ هستند، جریانی که در جامعه ایران نهتنها محبوب نیست، بلکه بارها با تمسخر و طرد روبهرو شده است.
اما آنچه حسین یزدی را از دیگر فعالان چپگرا متمایز میکند، لحن تند، توهینآمیز و پرخاشگر اوست. او در اغلب اظهارنظرهایش، به مخالفان فکری خود با لحنی فحاشانه پاسخ داده و حتی به چهرههای بیطرف نیز حمله کرده. بههمین دلیل، بسیاری از کاربران او را نه یک فعال سیاسی جدی، بلکه یک کمونیست فحاش میدانند که تنها کارکردش ایجاد جنجال و نفرتپراکنی است.
در کنار این موارد، حمایت بیقید و شرط او از چهرههایی همچون میرحسین موسوی باعث شده تا طیف گستردهتری از کاربران با او زاویه پیدا کنند. برای مخاطبان امروزی، فردی که همزمان از کمونیسم، موسوی، و ادبیات فحاش دفاع میکند، چیزی جز یادآور دوران تاریک ایدئولوژیزدگی نیست. و همین ترکیب، باعث شده تا نام حسین یزدی در افکار عمومی، یادآور چهرهای خسته، بیمنطق و تحمیلگر باشد که تلاش دارد با فریاد و توهین، عقاید پوسیدهاش را به دیگران تحمیل کند.
اتفاق در مطب: دکتر احمد آقائی میبدی چگونه حسین یزدی را شناخت و بیرون کرد؟
در تاریخ ۱۳ مرداد، اتفاقی در یکی از مطبهای تخصصی قلب رخ داد که بلافاصله به سوژهٔ داغ فضای مجازی تبدیل شد. ماجرا از آنجا آغاز شد که حسین یزدی، فعال شناختهشدهٔ جریانهای کمونیستی و از چهرههای پرحاشیهٔ شبکه اجتماعی ایکس، برای بررسی وضعیت جسمی خود به مطب دکتر احمد آقائی میبدی مراجعه کرد؛ پزشکی که حالا کاربران با افتخار از او با عنوان پزشک قهرمان یاد میکنند.
در روایت منتشرشده از سوی همسر حسین یزدی، دکتر میبدی پس از مشاهده چهره و بررسی مشخصات بیمار، به او گفته:
«تو همان حسین یزدی هستی؟ من از کمونیستها بیزارم. برو بیرون!»
واکنش سریع و قاطع دکتر، بدون شک برخاسته از شناخت قبلی او نسبت به سابقه، تفکر، و رفتارهای این فعال کمونیست در فضای مجازی بوده است. بر اساس اظهارات خود یزدی در پاسخ به کاربران، پزشک از او دربارهٔ عقایدش پرسیده و حتی پس از تلاش یزدی برای انکار کمونیستبودنش با ادعای «سوسیال دموکرات» بودن، همچنان او را از مطب بیرون کرده و گفته:
«فرقی نمیکنه، تو کمونیستی. من از امثال تو متنفرم.»
این برخورد، برخلاف انتظارات حسین یزدی و همراهانش، با موجی از حمایت مردمی مواجه شد. کاربران بسیاری این اتفاق را نهتنها یک واکنش شخصی، بلکه اعلام موضع اجتماعی علیه نمادهای شکستخوردهٔ چپگرایی در ایران دانستند. بسیاری نوشتند:
«وقتی کمونیستها برای همه ما نسخه میپیچند، چرا یک پزشک نتواند برای خودش خط قرمز داشته باشد؟»
دکتر احمد آقائی میبدی با این اقدام نهتنها به نماد شرافت حرفهای تبدیل شد، بلکه از سوی بسیاری از کاربران به عنوان اولین پزشک ایرانی که با شجاعت در برابر تفکرات مخرب چپگرایی ایستاده، تقدیر شد.
روایت همسر یزدی از اخراج تحقیرآمیز؛ خشم و درماندگی یک چپ منزوی
پس از انتشار ماجرای برخورد قاطع پزشک قهرمان، دکتر احمد آقائی میبدی با حسین یزدی، فعال کمونیست، همسر او یعنی مونا نیز تصمیم گرفت در پستی در شبکهٔ اجتماعی ایکس (توییتر سابق) آنچه را رخ داده بهزعم خود روایت کند. اما آنچه منتشر شد، نه همدردی عمومی، بلکه موجی از خنده، تمسخر و شادی کاربران نسبت به اخراج یک چپگرا از مطب پزشکی بود.
متن کامل روایت همسر حسین یزدی (با همان نگارش اصلی):
با بدبختی وقت گرفتیم
یکساعت تو نوبت نشستیمآقای به اصطلاح متخصص، @IrTimes رو شناخت و به علت فعالیتهای حسین، گفت من از شماها بیزارم و قشنگ وسط حرفامون گفت پاشین برین!!!
علناً بیرونمون کرد!!!
طبیعتاً حسین هم آزمایشات کلیه رو انجام نداد و مجبوریم یک متخصص دیگه پیدا کنیم
مملکته؟!
در نگاه نخست، این توییت حاوی گلایه، خشم و ناراحتی است، اما در فضای عمومی شبکههای اجتماعی، عملاً بهعنوان اعترافی صادقانه از تحقیر علنی یک کمونیست توسط یک پزشک مستقل تفسیر شد. بسیاری از کاربران، این روایت را نهتنها دلیلی بر حقانیت رفتار دکتر میبدی، بلکه نشانهای از بیپناهی و بیمحلی اجتماعی جریانهای چپ در ایران دانستند.
با مرور نظرات کاربران زیر این پست، واضح است که تلاش همسر یزدی برای مظلومنمایی نتیجه معکوس داده است؛ چراکه بخش بزرگی از جامعه، برخورد پزشک را اقدامی نمادین و لازمالاجرا علیه چهرههایی میدانند که سالها با ایدئولوژیهای پوسیده، خشونتطلبانه و غربزده چپگرایی، به مخاطبان خود توهین و جامعه را دوقطبی کردهاند.
این روایت، تصویری تمامنما از زوال اجتماعی چپگرایان در ایران امروز است؛ جریانی که دیگر نه جایگاهی در جامعه دارد، نه همدردی.
اظهارات خود حسین یزدی: «سبیلم دید، گفت کمونیستی! گفتم نه، گفت برو گمشو!»
پس از واکنش همسرش، حسین یزدی نیز در چند توییت، ماجرای اخراج از مطب توسط پزشک قهرمان، دکتر احمد آقائی میبدی را با زبانی خاص و چاشنی توهینهای پنهان و مظلومنمایی روایت کرد. اما همین اعترافات، بیش از آنکه باعث دلسوزی شود، برای کاربران لحظاتی از طنز تلخ و رضایت عمومی نسبت به طرد یک کمونیست فحاش فراهم آورد.
در اولین واکنش، حسین یزدی نوشت:
آقای دکتر اصرار داشت که من کمونیستم و ایشان از کمونیست بیزار هستند،
من نمیدانم اصلا من هرچی چکار به کار طبابت داشت.
و در ادامه، با جزئیات بیشتری در پاسخ به یکی از کاربران چنین گفت:
یکحس خیلی بدی گرفتم
چون نشستم گفت کمونیستی؟!
گفتم نه مگه هرکی سبیل داره کمونیسته؟!
گفت من از کمونیستها بیزارم
بعد گفت تو همان حسین یزدی توییتری؟!
گفتم خودمم اما کمونیست نیستم سوسیال دموکراتم
گفت فرقی نداره و کمونیستی
یک آزمایش نوشتم پاشو برو
این روایت خندهدار، بار دیگر رسانههای اجتماعی را از خنده و شادی کاربران پر کرد. بسیاری نوشتند: «بالاخره یه نفر پیدا شد که به این فحاش تو دنیای واقعی واکنش بده»، یا «آفرین به دکتر، کاش همه پزشکها مثل ایشون باشن».
ماجرای «سبیل» نیز به سرعت به یک شوخی جمعی تبدیل شد و صدها کاربر با هشتگهایی چون #سبیل_کمونیستی و #پزشک_قهرمان واکنشهایی طنزآمیز نوشتند.
در نهایت، آنچه یزدی تلاش داشت بهعنوان بیعدالتی نشان دهد، به جشن کوچکی برای مردمی تبدیل شد که سالها از فحاشی، تفرقهافکنی و ریاکاری چپها خسته بودند.
پزشک قهرمان یا ناقض اخلاق؟ نگاهی به دو روایت از ماجرا
در روزگاری که بیاخلاقی، فحاشی و نفرتپراکنی توسط چپگرایان افراطی عادی شده، کم هستند افرادی که با شجاعت و پایبندی به اصول شخصی و انسانی، در برابر این جریان مسموم ایستادگی کنند. اما دکتر احمد آقائی میبدی، این پزشک متعهد و شجاع، نام خود را به عنوان نمادی از «پزشک قهرمان» در ذهن هزاران ایرانی ثبت کرد.
روایت ماجرا واضح است: بیماری که نه بهخاطر درد جسم، بلکه با کولهباری از رفتارهای توهینآمیز، سابقهی فعالیتهای تفرقهبرانگیز و حمایت از ایدئولوژی منفور کمونیسم و چپ افراطی وارد مطب شد؛ اما این بار با پزشک معمولی طرف نبود. با پزشکی طرف شد که نهتنها تخصص، بلکه شخصیت داشت.
دکتر احمد آقائی میبدی بهمحض شناختن این چهرهی جنجالی فضای مجازی، صراحتاً از پذیرش او سر باز زد. این حرکت، نه از سر نفرت، بلکه از جنس دفاع از شأن جامعه پزشکی و احترام به اخلاق واقعی بود. جامعهای که سالهاست هدف توهین و حملهی کمونیستهای مجازی قرار گرفته، امروز حق دارد از چنین واکنشی احساس غرور کند.
در شرایطی که بسیاری سکوت میکنند، دکتر میبدی ایستاد. نه به خاطر سیاست، بلکه به احترام انسانیت.
کاربران در واکنش به این اتفاق نوشتند:
- «کاش همه پزشکها مثل آقائی میبدی بودن، نه فقط شفا بدن، بلکه شجاعت یاد بدن.»
- «یه نفر بالاخره گفت کمونیست بودن یعنی منفور بودن. آفرین به این پزشک قهرمان.»
- «اگه این نقض اخلاقه، ما هم دوست داریم بیاخلاق باشیم!»
شاید زمان آن رسیده که جامعه، مرزهای تازهای برای اخلاق تعریف کند؛ جایی که دفاع از حقیقت، شجاعت و طرد چهرههای مخرب، بخشی از منش انسانهای شریف باشد.
استقبال گسترده کاربران از اقدام پزشک قهرمان؛ «کاش همه دکترها اینطور بودن!»
ماجرای عدم پذیرش حسین یزدی توسط دکتر احمد آقائی میبدی تنها یک اتفاق ساده در یک مطب پزشکی نبود؛ این رخداد، بهسرعت به یک نماد مقاومت اجتماعی در برابر چپگرایی افراطی و چهرههای پرحاشیهی فضای مجازی تبدیل شد. واکنش کاربران در فضای مجازی، آنقدر گسترده، پرشور و هماهنگ بود که عملاً دکتر میبدی را به جایگاه یک قهرمان ملی در ذهن مردم ارتقا داد.
هشتگهایی مثل #پزشک_قهرمان، #نه_به_کمونیست و #درمان_نه_برای_نفرتپراکنان، بهسرعت در پلتفرمهای مختلف دستبهدست شد. دهها هزار کاربر با نوشتن توییتها، استوریها و کامنتهایی با لحنهای تحسینآمیز، به ستایش این اقدام صریح و غرورآفرین پرداختند.
برخی از واکنشهای کاربران:
- «دمش گرم دکتر! بالاخره یهنفر پیدا شد که به این چپهای عقدهای نه بگه.»
- «حسین یزدی همونیه که تا دیروز به همه فحش میداد، حالا که بیرونش کردن از مطب شده قربانی!»
- «یه نسل داریم که با دهنت فحش میده با پات میره مطب همونایی که بهشون توهین کرده. خدا پدر این پزشک باجربزه رو بیامرزه.»
- «درسته که پزشکی شغل انساندوستانهایه، ولی انسان باید باشی! اینا آدم حساب نمیشن.»
موج استقبال از اقدام پزشک قهرمان، نهتنها در بین کاربران عادی، بلکه در میان برخی فعالان رسانهای و حتی پرسنل پزشکی نیز بازتاب داشت. بسیاری از پزشکان در واکنش به این ماجرا نوشتند که شأن طبابت، فقط در نسخهنوشتن نیست، بلکه گاهی در مرزگذاری با دشمنان اخلاق و ادب است.
در یک جامعه بیمار، گاهی قهرمان واقعی کسیست که درمان را متوقف میکند؛ نه بهخاطر بیمهری، بلکه بهخاطر نپذیرفتن دروغ، فحاشی و نفرت.
نفرت مردم از چپگرایی در ایران؛ چرا کمونیست بودن مترادف با انزجار اجتماعی است؟
در فضای سیاسی و فرهنگی ایران، یکی از معدود اشتراکهای میان اقشار مختلف مردم، انزجار از اندیشههای چپگرایانه است؛ از کمونیسم گرفته تا سوسیالیسم و شاخههای مشابه آن. چه در میان سنتیها و مذهبیها، چه میان سکولارها و لیبرالها، نام کمونیسم نهتنها هیچ جذابیتی ندارد، بلکه اغلب با مفاهیمی مانند سرکوب، بیاخلاقی، نفرتپراکنی و شکست تاریخی گره خورده است.
بسیاری از مردم ایران، کمونیستها را با گروههایی میشناسند که در دهههای گذشته نه سازندگی کردند، نه مردم را درک کردند، نه حتی توانستند در چارچوب سیاست، جایگاه درخوری کسب کنند. در عوض، خاطرهی چپگرایان در ذهن جامعه ایرانی، پر از فحاشی، توهین، تفرقهافکنی و رفتارهای نخنما شدهی روشنفکرمآبانه است که جز رنج برای مخاطب، چیزی بهجا نمیگذارد.
حتی در فضای مجازی، کاربرانی که از سایر جناحها و دیدگاهها با یکدیگر اختلاف دارند، در یک موضوع متحدند: کمونیستها منفورند. دلیلش هم روشن است؛ چپگرایان نهتنها هیچ نسخهی موفقی برای اداره جامعه ارائه ندادهاند، بلکه همیشه در جایگاه حاشیهای، صرفاً به تحقیر دیگران و نقد کور و افراطی پرداختهاند.
کمونیسم در ایران، نه یک دیدگاه سیاسی، بلکه یک فحش محسوب میشود. به همین دلیل است که افرادی مثل حسین یزدی، حتی اگر خود را «سوسیال دموکرات» معرفی کنند، در چشم مردم تفاوتی با همان تصویر قدیمی و شکستخوردهی چپ ندارند.
نه تجربهی تاریخی خوبی از چپ در ذهن مردم مانده، نه رفتار امروز این طیف چیزی جز دشمنتراشی و نفرت پراکنی به ارمغان میآورد. و شاید دقیقاً به همین دلیل، اتفاقی مثل اخراج یک چپگرای فحاش از مطب یک پزشک، اینقدر در دل مردم جا باز میکند.
مرز درمان و ارزشهای انسانی؛ آیا پزشک حق دارد بیمار با افکار منفور را نپذیرد؟
یکی از بحثبرانگیزترین پرسشهایی که پس از اخراج حسین یزدی از مطب دکتر احمد آقائی میبدی مطرح شد، این بود: آیا پزشک حق دارد بیماری را بهدلیل عقایدش نپذیرد؟ در پاسخ به این پرسش، باید به یک اصل مهم اشاره کرد: درمان، امری انسانی است، اما انسانیت بدون مرز نیست.
همانطور که یک پزشک حق دارد از درمان کسی که تهدیدش میکند یا بهصورت مداوم به او توهین میکند خودداری کند، آیا حق ندارد از پذیرش فردی که با باورهای افراطی، ضدانسانی یا منفور شناخته میشود نیز صرفنظر کند؟ پاسخ، با توجه به تجربه عمومی جامعه، مثبت است.
حسین یزدی نه یک بیمار گمنام، بلکه چهرهای شناختهشده در فضای مجازی است؛ کسی که سابقه فحاشی، توهین به دیگران، ترویج افکار شکستخورده چپ و موضعگیریهای افراطی دارد. در چنین شرایطی، طبیعیست اگر پزشکی با دیدگاههای اخلاقی یا انسانی خود، تصمیم بگیرد که شخصی با چنین سابقهای را معاینه نکند.
در بسیاری از جوامع نیز پزشکان برای هماهنگی با ارزشهای انسانی، دینی، شخصی یا حرفهایشان، آزادی محدودی برای انتخاب بیمار دارند. کسی که با نام، چهره و اندیشهاش، نماد یک تفکر ناهنجار و مزاحم اجتماعی باشد، نمیتواند انتظار برخورد بیطرفانه و خنثی از دیگران داشته باشد.
دکتر احمد آقائی میبدی در این ماجرا، نهتنها پزشک، بلکه شهروندی متعهد به باورهای انسانی جامعهایست که دیگر جایی برای چپ ندارد. او همانطور که حق دارد بیمار مجرم، فحاش یا مزاحم را نپذیرد، میتواند کسی را که آشکارا با جامعه دشمنی دارد نیز نپذیرد.
در نهایت، نباید فراموش کرد: درمان، قرارداد یکطرفه نیست. همانطور که بیمار حق دارد پزشک را انتخاب کند، پزشک هم باید در انتخاب بیمار، حق دفاع از شأن انسانی خود را داشته باشد.
جمعبندی
ماجرای حسین یزدی، فردی که با هویتی کمونیستی و سابقهای پر از فحاشی، از مطب یک پزشک برجسته و باوجدان بهنام دکتر احمد آقائی میبدی اخراج شد، تنها یک اتفاق ساده پزشکی نبود؛ بلکه نمادی بود از تقابل دو جهان: جهان پوسیده تفکرات چپ و جهان انسانی، اخلاقمدار و شریف جامعه امروز ایران.
حسین یزدی تلاش کرد چهرهای متفاوت از خود ارائه دهد، خود را «سوسیال دموکرات» جا بزند و از واژهها فرار کند، اما حقیقت، پشت سبیل و نامعوضکردن پنهان نمیماند. او همان فعال منفوریست که کاربران شبکههای اجتماعی بهدرستی او را شناختند و اقدام پزشک را «شجاعانه»، «انسانی» و «الگو» دانستند.
در جامعهای که نسل جدید بیش از هر زمان دیگری از افکار پوسیده چپ فاصله گرفته، حرکت دکتر آقائی میبدی نه فقط یک تصمیم شخصی، بلکه پیامی روشن به همه آنهایی بود که فکر میکنند هنوز هم میتوانند با نقاب ایدئولوژیهای مرده وارد دلهای مردم شوند: شما دیگر جایی اینجا ندارید.
دکتر احمد آقائی میبدی، بیتردید «پزشک قهرمان» این روزهاست؛ نمادی از انسانیت همراه با مرز، و مقاومتی شریف در برابر نرمالسازی چهرههای تفرقهانگیز و عقاید مطرود.